حدود 1886 | خانم دانه خردل

حدود 1886 |  خانم دانه خردل

وقتی در اواسط 20 سالگی بودم، تبدیل به یک معتاد شبکه غذایی شدم. ما به تازگی به اولین خانه ای که مالک آن بودیم نقل مکان کرده بودیم، یک خانه شهری به مساحت 1100 فوت مربع، و من بعد از چند سال زندگی در زیرزمین همسرم در حالی که جف مدرک کارشناسی خود را به پایان رساند، آشپزخانه شخصی خود را داشتم. من انرژی خلاقانه زیادی داشتم و در مورد نقاشی، تزئین، آشپزی و شیرینی پزی بسیار هیجان زده بودم. من همچنین شغل شرکتی خود را رها کرده بودم و روزهای خود را به یک همسر خانه نشین و حمایت از جف در اولین شغل تمام وقتش به عنوان کشیش جوانان اختصاص داده بودم. فصل نادری از زندگی بود که من مجبور نبودم کار کنم و هنوز درگیر مراقبت از نوزادان نبودم. بنابراین، من از همه چیز داخلی لذت بردم! البته، دیوارها را رنگ کردم، مبلمان را اصلاح کردم، تزئینات و کفپوش های چوبی را نصب کردم و روی خانه کوچکمان کار کردم، اما شبکه غذا را تماشا کردم، کتاب های آشپزی خواندم و تقریباً همه چیز را از ابتدا آشپزی و پختن آموختم.

این علاقه به غذا در نهایت به تماشای برنامه‌های آشپزی رقابتی تبدیل شد که شامل غذاخوری‌های عالی مانند سرآشپز برتر بود. وقتی جف در مورد علاقه ام به آن نمایش ها پرسید، به او گفتم که دوست دارم غذا را تماشا کنم. همه چیز بسیار جالب و خلاقانه به نظر می رسید و آرزو می کردم که می توانستم آن را امتحان کنم. در طول سال‌ها، ما در برخی از رستوران‌های واقعاً خوب غذا خوردیم، اما هرگز عمداً به دنبال رستوران‌هایی نبودیم که توسط شرکت‌کنندگان برتر سرآشپز سابق اداره می‌شدند یا آن‌هایی که جوایز جیمز ریش و ستاره‌های میشلین را برده‌اند.

سال گذشته، داشتم فصل قدیمی‌تری از سرآشپز برتر را تماشا می‌کردم و یک لامپ خاموش شد که دیدم یکی از شرکت‌کنندگان از فردریک، MD بود. شرط می بندم او آنجا رستوران دارد! و او انجام می دهد! بنابراین، جف و من سال گذشته برای تولد او یک تجربه ناهار خوری در تاچر و چاودار برایان ولتاجیو داشتیم. ما از هر دوره دو چیز را هدر دادیم و سفارش دادیم تا بتوانیم طیف کاملی از منوی فصلی ایجاد شده توسط یک سرآشپز مشهور را تجربه کنیم.

و این خیلی لذت بخش بود! من همه چیز را دوست نداشتم، اما غذاهای زیادی را کشف کردم که واقعاً دوستشان داشتم و قبلاً هرگز آنها را امتحان نکرده بودم. این یک تجربه سرگرم کننده بود که تصمیم گرفتیم سالی یک بار چنین کاری را انجام دهیم یا برای تولد، سالگرد یا تاریخ خاص دیگری. ناهار خوری عالی، به خصوص زمانی که شما یک منوی کامل را انجام می دهید یا همه دوره ها را سفارش می دهید، می تواند بسیار گران باشد، اما ما احساس می کنیم ارزشش را دارد. ما برای تجربه هزینه می پردازیم و نه فقط برای داشتن شکم پر.

(غذای بالا پنیر مردانا با مرکبات، ریحان، فلفل قرمز، بادام زمینی و نان تست خمیر ترش بود. یکی از غذاهای مورد علاقه من در آن شب بود.)

بنابراین، برای بیست و پنجمین سالگرد ما، که اتفاقاً زمانی رخ داد که ما در تعطیلات خانوادگی در جزیره پالمز بودیم، تصمیم گرفتیم در رستورانی با منویی که توسط یک سرآشپز برنده جایزه جیمز ریش – در حدود سال 1886 ایجاد شده بود، ناهار بخوریم.

Circa 1886 رستورانی است که در کالسکه عمارت Wentworth در مرکز شهر تاریخی چارلستون، SC واقع شده است.

حدود یک ساعت قبل از رزرو شام به آنجا رسیدیم تا بتوانیم در محوطه و اطراف آن قدم بزنیم. من عاشق خانه های قدیمی در چارلستون هستم و دیدن بخشی از شهر که چند سال پیش در تور کالسکه ندیده بودم برایم جالب بود.

عمارت Wentworth بسیار دیدنی است و اکنون به عنوان یک هتل مجلل استفاده می شود.

از آنجایی که زمان زیادی برای کشتن داشتیم و یک عصر زیبای اوایل بهار بود، حدود 2 تا 3 بلوک در اطراف Wentworth قدم زدیم تا کمی خانه را تماشا کنیم.

در اینجا برخی از خانه‌ها و «لحظه‌های» مورد علاقه‌ام بود که در پیچ و خم‌هایمان مشاهده کردم.

اگر خانه‌های چارلستون را قبلاً ندیده‌اید، آن‌ها یک ویژگی معماری بسیار منحصربه‌فرد دارند – ایوان‌های دو طبقه که در امتداد یک طرف خانه قرار دارند و درب ورودی به جای داخل خانه به ایوان پایینی منتهی می‌شود. ایوان های دوطبقه به گونه ای طراحی شده اند که از اندازه های زمین و همچنین نسیم های اقیانوس در طول ماه های گرم کارولینای جنوبی استفاده کنند. درب ورودی که به ایوان منتهی می‌شود، به عنوان درب مهمان‌نوازی شناخته می‌شود و من می‌خوانم که این یک «چیز جنوبی» است.

می توانید خانه های قدیمی چارلستون را در اینجا ببینید.

بنابراین، بیایید به غذای حدوداً 1886 برسیم…

من و جف هر دو منوی چشیدن کوپر را سفارش دادیم. ما معمولاً سعی می‌کنیم چیزهای مختلفی سفارش دهیم تا بتوانیم غذاهای بیشتری بچشیم، اما این منویی بود که برای هر دوی ما جذابیت بیشتری داشت، بنابراین با آن همراه شدیم. تنها مسئله این بود که جف به بادام زمینی حساسیت دارد و بادام زمینی در یکی از ظرف ها بود. علاوه بر این، این منو بیان می کند که هیچ گونه جایگزینی یا تغییری در غذاهای موجود در منوی مزه آنها ایجاد نخواهد شد. جف پیشاپیش تماس گرفت و پرسید که آیا فقط بادام زمینی را از روی یک ظرف به دلیل آلرژی جدا می کنند و آنها گفتند که با آشپزخانه صحبت خواهند کرد تا ببینند آیا می توانند این تغییر را ایجاد کنند یا خیر.

وقتی رسیدیم، پیشخدمت ما آمد سر میز و با حالتی متحیر گفت: «تقلب کردی. شما از قبل به منو نگاه کردید!» او سپس به نام جف را خطاب کرد: «می‌دانم که شما به بادام‌زمینی حساسیت دارید و دوست دارید بلدرچین را در منوی مزه کوپر بدون بادام‌زمینی داشته باشید. ما خوشحال خواهیم شد که این کار را برای شما انجام دهیم.»

قبل از اولین دوره، آنها از سرآشپز یک بوش تفریحی بیرون می آورند. amuse-bouche یک پیش غذای یک لقمه برای ایجاد انتظار برای غذا است. مال ما در واقع دو لقمه بود – یک موس پاته اردک و یک سوپ قارچ خامه ای در یک فنجان کوچک. اما این فقط آغاز ماجرا بود.

غذای اول سیر برشته و کنگر فرنگی بود. اول از همه، من انتظار داشتم این غذا گرم باشد، و دوم، انتظار داشتم این طعم چیزی شبیه دیپ کنگر اسفناج باشد. انتظارات من برآورده نشد، اما از آنها فراتر رفت. این ظرف به طرز طراوت آوری سرد بود و سیر بسیار ملایم و خامه ای و طعم لطیف کنگر داشت. پیازچه روی آن یک اثر هنری بود و حتی وقتی شکسته می‌شد و با بروله مخلوط می‌شد طعم خوبی داشت. فندق و تکه‌های ژامبون ترد زیر گنبد پیازچه توری طعم زیادی به ظرافت‌های ظرف اضافه کردند. این یک برنده و یک راه عالی برای شروع بود.

ما به دوره دوم رفتیم – پخت خرچنگ با گوشت کلوخه خرچنگ، گل کلم، کرفس، سبزی کرفس، پنیر سوئیسی و ذرت. برای من، طعم این غذا شبیه سالاد خرچنگ گرم بود، بیشتر به دلیل طعم قوی کرفس. کاملا خوشمزه بود زمانی که با اوپا در ساحل بودیم خرچنگ می‌رفتیم و مامان و اوما برای شام سالاد خرچنگ درست می‌کردند و خرچنگ‌ها را می‌پزیدند. گفتند برای هر کاسه ای که روی سینی صندلی بلند من می رود یک تکه خرچنگ در کاسه می گذارند. یکی در سالاد و یکی در دهان ماریان. این غذا برای خرچنگ عاشقی مثل من درست شده بود.

دوره سوم به اتفاق آرا مورد علاقه شب بود. این سینه بلدرچین با کرم آووکادو، طعم خیار، تربچه و بادام زمینی بود. من قبلاً هرگز بلدرچین نداشتم و با شک کنجکاو بودم که آن را امتحان کنم. من گوشت خوار بزرگی نیستم، بنابراین شک داشتم که این گوشت مورد علاقه باشد، اما آنقدر ماهرانه آماده شده بود که من را جلب کرد. انتظار داشتم طعم آن شبیه سینه مرغ باشد، اما بیشتر مرا یاد شنیسل لطیف گوساله می انداخت. همه اجزاء به نظر زرق و برق دار و طعم خوبی به نظر می رسیدند. حتی چیزی به کوچکی یک تکه تربچه کمال بود. از امتحان کردن یک لقمه با همه اجزا با هم لذت بردم و سپس هر کدام را جداگانه امتحان کردم تا حسی از اجزایی که کل را تشکیل می‌دهند، به دست بیاورم.

غذای چهارم یک استیک آنتلوپ با کلم آب پز، گلابی آب پز، ریزوتو جو شاه بلوط و سس فلفل بود. همانطور که گفتم من گوشت خوار نیستم و حتی کمتر گوشت قرمز هستم. اگر می‌توانستم تغییری در منو ایجاد کنم، یک نسخه گیاهی از این غذا را درخواست می‌کردم، اما فقط با آن همراه شدم. هر چند وقت یکبار طعم آنتلوپ را می چشید؟ شاید مورد علاقه جدید باشد.

خوب، مورد علاقه جدید نبود. من یک لقمه کوچک امتحان کردم و آن چیز من نبود، اما جف او را دوست داشت. من از هر چیز دیگری در بشقاب لذت بردم. ریزوتو آجیلی دلچسب و آرامش بخش بود و کلم سرخ شده کمی شیرین و کره ای بود. این سس به وضوح توسط یک متخصص ساخته شده بود و طعم فوق العاده و گرمی داشت. همه چیز به دلایلی من را به یاد کریسمس انداخت.

وقتی پیشخدمت بشقاب هایمان را جمع کرد، به بز کوهی نخورده من نگاه کرد و اخم کرد. می‌توانستم ببینم که بی‌صدا می‌پرسید چرا آن را نخوردم. دمای مناسب نبود؟ سخت بود؟ آیا اولین انتقادم را از غذا داشتم؟ قبل از این که بپرسد، وارد شدم و گفتم: «ظروف فوق العاده بود. من یک گوشت خوار بزرگ نیستم، اما خوشحالم که این شانس را داشتم که بز کوهی را امتحان کنم.»

و آخر از همه، ما دوره دسر را داشتیم. این یک چیزکیک شکلاتی سفید بود با دانه‌های انار، مکعب‌های ریز کیک خشخاش، مصرف کرن‌بری صورتی روشن، و زردآلو شیرین. این یک تکه کوچک از بهشت ​​دسر روی یک بشقاب بود. زردآلو آب نباتی مانند نسخه گران قیمت یک تکه پرتقال قندی صمغی بود! بقیه آن بسیار سبک و خوش طعم بود و بافت های متنوعی برای ترکیب کردن داشت.

بخش ها برای پنج دوره اندازه خوبی داشتند، اما ما هنوز کامل و کاملاً از تجربه راضی بودیم. ما فقط شام نخوردیم. شام خوردیم

جایی در افزایش شام های تلویزیونی، فست فودها و غذا خوردن در حال حرکت، هنر غذاخوری را از دست داده ایم. بیش از دو ساعت با هم نشستیم، هر لقمه را می‌چشیدیم و در مورد قسمت‌های مورد علاقه‌مان از هر غذا گپ می‌زدیم. این یک یادآوری برای من بود که برای تجربه آن لازم نیست به یک رستوران شیک برویم. ما می توانیم با چیزهایی که در خانه می خوریم این کار را انجام دهیم. بنشینید، ناهار بخورید، صحبت کنید و مزه کنید.

همچنین یادآوری بود که غذا و طعم ها برای ما هدیه است. به عنوان فردی که از 15 سالگی رژیم گرفته ام، گاهی غذا می تواند احساس دشمنی کند و بارها بوده است که در قطار رژیم غذایی استایروفوم خور شده ام. غذای خوب باید تا حدی بدبخت باشد. اما، همه این غذاها یک غذای کامل واقعی و خوش طعم بود که با تمام توجه به جزئیات تهیه شده بود و چیزی جز بدبختی بود.

بنابراین، مثل همیشه، امیدوارم این پست به هر طریقی برای شما الهام بخش باشد. شاید از طریق این پست فقط از یک تجربه ناهار خوری خوب لذت ببرید. شاید شما یک رستوران ستاره میشلین در منطقه خود پیدا کنید و از یک تجربه چند دوره ای که توسط نابغه های آشپزی ایجاد و آماده شده است لذت ببرید. یا شاید فقط از شما الهام شود که پشت یک میز بنشینید و ناهار خود را بچشید و از هر لقمه برای هدیه ای که هست لذت ببرید.



منبع: https://missmustardseed.com/circa-1886/

توسط دکور

دکوراسیون