همانطور که قبلاً به اشتراک گذاشته ام، من معمولاً در هر زمان مجموعه ای از کتاب ها در استودیوی من نشسته است. سعی میکنم مرتب بمانم و پشته را تحت کنترل داشته باشم، اما به پشته اضافه میکنم و دوباره به طرز خندهداری بالا میرود. گاهی اوقات به این دلیل است که من کتاب های جدیدی به دست آورده ام و آنها در پشته منتظر خواندن هستند. با این حال، اغلب اوقات، چند کتاب را در مورد موضوعاتی که میخواهم هضم کنم، از قفسه بیرون میآورم و وقتی زمان برای خواندن دارم، در پشته بچرخانم. چند تا کتاب برمیدارم و عصرها آنها را نگاه می کنم یا یکی دوتا را با خودم به یک قرار می برم. وقتی کارم تمام شد، آنها را کنار می گذارم و به ناچار موارد بیشتری را اضافه می کنم. وقتی یک پشته شروع به سرریز شدن به دو دسته می کند، خودم را مجبور می کنم آن را محدود کنم تا یک بوفه کتاب معقول برای انتخاب داشته باشم. علاوه بر خواندن کتابهای موجود در پشتهام، 2 تا 3 کتاب صوتی را در پیادهرویهایم میچرخانم.
وقتی برخی از کتابهایی را که میخواندم و همچنین کتابهایی را که اخیراً تمام کرده بودم در اینستاگرام به اشتراک گذاشتم (آنها را در پایین این پست به اشتراک میگذارم)، پیامهای زیادی دریافت کردم که در مورد آن رویکرد کنجکاو بودند. من متوجه شدم که این رفتار عادی نیست، بنابراین فکر کردم که افکارم را در مورد اینکه چرا چندین کتاب را همزمان میخوانم و چرا برای من مفید است، به اشتراک بگذارم. من هرگز تصمیم به خواندن چندین کتاب به طور همزمان به عنوان یک استراتژی نداشتم. دهه ها پیش به صورت ارگانیک شروع شد و من هرگز متوقف نشدم. زمانی که چند سال پیش متوجه آن عادت شدم، توانستم فایده آن و اینکه چرا برای من مفید است را ببینم. شاید من شما را متقاعد کنم که یک کتابفروش هم شوید!
اولین دلیلی که من چندین کتاب را در یک زمان می خوانم یک ویژگی مثبت نیست، اما فکر می کنم این همان چیزی است که شروع شد. من کمی بی تاب و پراکنده هستم. وقتی میخواهم چیزی یاد بگیرم، واقعاً نمیخواهم وقت بگذارم و یک کتاب را شخم بزنم، بهخصوص اگر آن کتاب خیلی خشک باشد. اگر به خودم اجازه بدهم از کتابی به کتاب دیگر پرش کنم، بهتر می توانم توجهم را حفظ کنم و آنچه را که بیشتر برایم جذابیت دارد یا در مورد چیزی که می خواهم یاد بگیرم به کار می رود، جمع آوری کنم. این دقیقاً نحوه عملکرد مغز چند کاره من است.
لازم به ذکر است که من رمان هایی نمی خوانم که مجبور باشم به یک خط داستانی پیچیده توجه کنم. من آن ها را یکی یکی خواندم. من عاشق خواندن رمان هستم، اما زیاد آنها را نمی خوانم، زیرا بیش از حد جذب می شوم. وقتی غرق یک رمان می شوم از خوابیدن، کار کردن و غذا دادن به بچه هایم غافل هستم! من معمولاً آنها را ذخیره میکنم تا در یک رانندگی طولانی یا زمانی که در تعطیلات هستم و با کتاب دراز کشیدهام، به آنها در قالب کتاب صوتی گوش دهم، رفتار قابل قبولی است.
کتاب هایی که می خوانم همیشه با خلاقیت، هنر، طراحی و چیزهایی که در حوزه کاری من قرار می گیرند مرتبط هستند. اینها کتابهایی در مورد فضای داخلی، دکوراسیون، باغبانی، هنرمندان فردی، جنبش های هنری، آشپزی، تجارت خلاق و افراد و مکان های تاریخی هستند. جدای از زندگی نامه های تاریخی، من به ندرت نیاز به دنبال کردن یک روایت دارم، بنابراین لازم نیست خیلی نگران خواندن این کتاب ها در هر دنباله خاصی باشم تا آنها معنادار و مفید باشند. به همین دلیل، پریدن بین کتابها در موضوعات مختلف از دیدگاههای مختلف در واقع به تغذیه خلاقیت من کمک میکند. همه آنها با هم شروع به دویدن می کنند و روایتی را ایجاد می کنند که به طور منحصر به فردی توسط من برای من تنظیم شده است. انیشتین از این عمل به عنوان بازی ترکیبی یاد کرد – این مفهوم که ترکیب ایده های نامرتبط می تواند به ایده های جدید منجر شود.
خواندن یک کتاب هنری مطمئناً میتواند به من در مورد هنر بیاموزد، اما کتابهای باغبانی، گل آرایی، نانوایی اروپایی، معماری انگلیسی، طراحی پارچه و تاریخ مد نیز میتوانند به من بیاموزند. می توانم از کتاب های هنری برای نوشتن ایده بگیرم. من ممکن است از کتابی در مورد گیاه شناسی برای اتاق الهام بگیرم. و هر یک از این کتابها ممکن است مرا به سمت هنرمندان، طراحان، نویسندگان، سازندگان و خلاقانی سوق دهد که هرگز مطالعه نکردهام یا حتی دربارهشان نشنیدهام، که اغلب من را به سمت کتابهای بیشتری سوق میدهد. گاهی اوقات این ترکیبها عمدی هستند و گاهی اوقات سرسامآور، اما داشتن یک سری ایدهها، کلمات و تصاویر، به ظاهر نامرتبط، که در سرم شنا میکنند، چاه خلاقانه خوبی به من میدهد تا از آن استفاده کنم.
تنها نقطه ضعف این است که من اغلب فراموش می کنم کجا چیزی می خوانم! وقتی میتوانم یادداشتبرداری میکنم، صفحاتی را با دارتهای کتاب یا پرچمهای Post-it علامتگذاری میکنم، و کتابهای صوتی را بهصورت دیجیتالی در قسمتهایی که میخواهم دوباره ببینم نشانگذاری میکنم، اما هنوز هم گاهی اوقات آهنگهایم را گم میکنم زیرا همه اینها با هم ترکیب میشوند.
سوال دیگری که در مورد کتاب هایم دارم این است که آیا واقعاً همه آنها را می خوانم؟ من همه کتابهایم را میخوانم، اما این بدان معنا نیست که هر کلمهای را در هر کتابی میخوانم. این در مورد برخی کتابها صادق است، اما کتابهایی نیز وجود دارند که عمدتاً به دنبال تصاویر آن میگردم و فقط بخشهای خاصی را میخوانم که برایم جالب هستند. برخی از کتابها را اسکن میکنم و سپس ممکن است در ادامه مسیر با دقت بیشتری به آنها مراجعه کنم. من کتابهایم را بهعنوان ادامهی تحصیل، کتابخانهی شخصیشدهام، و منبع بیپایانی اطلاعات، الهام و انگیزه میبینم.
زمانی بود که احساس میکردم کتابهایم زائد میشوند. چرا وقتی می توانم به دستور العمل های آنلاین دسترسی داشته باشم به کتاب های آشپزی نیاز دارم؟ چرا وقتی Pinterest وجود دارد به کتاب هایی در مورد فضای داخلی نیاز دارم؟ اما، همانطور که الگوریتمها تسلط یافتند و محتوا به آنها پرداخت، متوجه شدم که بیشتر و بیشتر به کتابها برمیگردم. آنها بیشتر از هر پستی در رسانه های اجتماعی مورد تحقیق و نگارش قرار گرفته اند. آنها تبلیغاتی ندارند که به من چیزهایی بفروشند که من به آنها علاقه ای ندارم. آنها مملو از افرادی نیستند که سناریوهای جعلی را صحنه سازی می کنند یا وحشتناک هستند، صرفاً به این دلیل که بازدیدهای بیشتری خواهند داشت. من می توانم با کتابی در مورد نمودارهای رنگی، آثار هنری ادگار پین، باغ جورج واشنگتن، یا نامه های تاریخی بنشینم، و این چیزی است که تا زمانی که کتاب را ببندم و سراغ چیز دیگری بروم.
من به نوعی این واقعیت را پذیرفتهام که احتمالاً وقتی پیر و خاکستری هستم، توسط پشتههای کتاب احاطه شدهام. چیزهای بدتری هم هست
برای کسانی که کنجکاو هستند و میخواهند کتابهایی را توصیه کنند، در اینجا کتابهایی هستند که در حال خواندنشان هستم یا اخیراً تمامشان کردهام و در اینستاگرام به اشتراک گذاشتهام…
کتاب های صوتی
عمل خلاق: راهی برای بودن
این کتاب کمی خشک می شود و کتاب صوتی می تواند کمی مراقبه باشد، که واقعاً آن چیزی نیست که من در یک پیاده روی سه مایلی می خواهم! (یک کاسه آواز و همه چیز هست.) اما مطالب بیشتر جذاب و قابل تامل است و من به آن گیر دادم. من همین هفته گذشته آن را تمام کردم و مطمئنم که دوباره آن را بررسی خواهم کرد.
جادوی بزرگ
این دومین بار است که این کتاب را می خوانم و به اندازه کتاب اول آن را دوست داشتم. الیزابت گیلبرت نویسنده و خواننده با استعدادی است و این کتاب برای خلاقان بسیار دلگرم کننده است. من همیشه با دیدگاه او موافق نیستم، اما از افکار او در مورد فرآیند خلاقیت قدردانی می کنم.
عادات پنهان نابغه
من این کتاب را دوست داشتم و در حال حاضر نمی توانم صبر کنم تا دوباره آن را بخوانم. جذاب، چالش برانگیز و کاملاً جالب بود. پیاده روی هایم را کمی طولانی تر می کنم تا بیشتر گوش کنم.
کامیل پیسارو: جسارت امپرسیونیسم
من تقریباً در نیمه راه این کتاب هستم و مجذوبم. من کمی در مورد امپرسیونیست ها می دانستم، اما این شکاف های بیشتری را پر کرد و به چالش برانگیز بودن معرفی این روش جدید برای تفسیر جهان عمیق تر افزود. من همچنین دوست دارم در مورد همه هنرمندانی بخوانم که نه تنها یکدیگر را میشناختند، بلکه دوستان صمیمی، قهرمانان، تشویقکنندهها و رقیبهای یکدیگر بودند، و اینکه چگونه میدانستند اگر با هم بمانند تأثیر بیشتری خواهند گذاشت.
کتاب های فیزیکی
هنوز: هنر توجه
این کتاب عکاسی زیبایی دارد، اما من داستان پشت آن را بیشتر دوست دارم. من چیزهای زیادی یاد گرفته ام و این مرا تشویق کرده است که حتی از نزدیک به دنیای اطرافم نگاه کنم.
خاطرات قابل توجه
من این کتاب را بیشتر در قرار ملاقات ها و زمانی که چند دقیقه منتظر بوده ام خوانده ام و خیلی خوب است! من در مورد برخی از یادداشت های روزانه توسط افراد مشهور و کسانی که نامشخص هستند یاد گرفته ام و من را به کتاب ها، مجلات و خاطرات بیشتری سوق داد تا به لیست خواندن خود اضافه کنم. همچنین مرا تشویق کرد که حتی در نوشتن داستان روزمره و پیش پا افتادهام بیشتر عمدی باشم.
ژنرال در باغ
چند سال پیش فهمیدم که من از نوادگان مستقیم خانواده واشنگتن هستم. چارلز واشنگتن، برادر کوچکتر جورج و بنیانگذار Charlestown، WV، هفتمین پدربزرگ من بود. بنابراین، من بیشتر علاقه مند به خواندن در مورد خانواده واشنگتن و عشق بودم که این کتاب بر جورج به عنوان یک کشاورز و باغبان تمرکز دارد. این کتاب همچنین یکی از تنها کتابهایی است که به سبک میز قهوهخوری درباره کوه ورنون پیدا کردم.
وفادار به نامه
من تازه شروع به خواندن این یکی کردم اما بیشتر پس از خواندن خاطرات قابل توجه به خواندن نامه های معروف علاقه داشتم. من فردی هستم که دوست دارم تکههای کاغذ و یادداشتهای دستنویسی را که در مغازههای عتیقه فروشی با آن مواجه میشوم بخوانم، بنابراین این کتاب برایم جذاب است.
خانه روستایی زندگی
من عاشق اولین کتاب تزیینی نورا مورفی بودم، بنابراین خرید این کتاب بیهوده بود. به جای اینکه درست زمانی که آن را دریافت کردم، آن را پاره کنم، برای لذت بردن از آن، تکههای کوچکی را اینجا و آنجا خواندهام. این کتاب از نظر بصری خیره کننده است.
فرانسوی از بازار
این یک کتاب آشپزی دوست داشتنی است که دستور العمل های سنتی فرانسوی را با استفاده از مواد تازه به اشتراک می گذارد. از آنجایی که تمرکز من بر خوردن بیشتر غذاهای کامل است، منبع الهام خوبی بوده است. همچنین فقط یک کتاب زیبا است که می توان از طریق آن نگاه کرد.
چند مورد بعدی که در لیست خواندن من قرار دارند عبارتند از: نقاشی به عنوان یک سرگرمی، زندگی من در فرانسه، مجلات Grasmere، و مغز شما در هنر.
آیا باید کتابی را به لیست مطالعه خود اضافه کنم که در چرخ من باشد؟
منبع: https://missmustardseed.com/why-i-read-multiple-books-at-one-time/