همانطور که ممکن است از بیش از 4000 پست وبلاگ نتیجه بگیرید، علاوه بر کتاب ها و مقالات، من معمولاً با بلاک نویسنده مشکلی ندارم. اما، هر چند وقت یکبار، مینشینم تا یک پست وبلاگ بنویسم، و با وجود اینکه پیشنویسهایی آماده، فهرستی سالم از ایدههای بالقوه پست وبلاگ و عکسهایی که منتظر استفاده هستند، دارم، این اتفاق نمیافتد. پیشنویسها چیزی نیست که میخواهم در آن روز به اشتراک بگذارم، ایدههای پست به زمان زیادی نیاز دارند و عکسها الهامبخش نیستند. گاهی اوقات میتوانم یک پست را در آن روزها بیرون بیاورم، زیرا دست و پا میزنم و کار را انجام میدهم، اما در چند روز نادر، متوجه میشوم که باید آن را رها کنم و روی چیزهای دیگر کار کنم. بنابراین، این کاری است که من در روز چهارشنبه انجام دادم. من روی چند پروژه نوشتاری دیگر کار کردم، یک نقاشی رنگ روغن را تمام کردم، صندوق پست الکترونیکی خود را تمیز کردم، و چند عکس برای پست پنجشنبه گرفتم تا دفعه بعد که نشستم برای نوشتن راحت تر باشم.
وقتی داشتم پیادهروی صبحگاهیام را با سباستین تمام میکردم، از کنار حیاط کنار خود گذشتیم و متوجه شدم عضوی از درخت همسایهمان افتاده است. به نظر می رسید ممکن است حصار ما را قطع کرده باشد و شاید ما مقداری برس در حیاط خود داشتیم، بنابراین از خانه به حیاط خلوت رفتم تا بررسی کنم.
اوه، باشه…بنابراین یک شاخه قابل توجه حصار ما را قطع کرده بود و به حیاط و استخر ما افتاده بود! چهارشنبه یک روز تند و تیز و بارانی داشتیم، اما من حدود ساعت 9:30 همان شب بیرون رفتم تا سباستین را یک بار دیگر قبل از خواب بیرون ببرم و همه چیز خوب به نظر می رسید، بنابراین باید یک شبه اتفاق افتاده باشد. میدانستم که برنامههای من برای آن روز باید تغییر کند، و حتی با وجود اینکه یک پست وبلاگی در لیست داشتم، به احتمال زیاد این اتفاق نمیافتد.
با این حال چندین چیز وجود داشت که باید بابت آنها سپاسگزار بود. اول از همه، کسی آسیب ندیده است. دوم، شاخه درخت در جهتی سقوط کرد که کمترین آسیب را به هر دو ملک وارد کرد. سوم، ما همسایههای واقعاً خوبی داریم و میدانستیم که در آن شرایط استرسزا نیست که در تلاشیم بفهمیم چه کسی مسئول چه چیزی است. ما می دانستیم که با هم کار خواهیم کرد تا همه چیز را تمیز کنیم. در نهایت، ممکن است بسیار بدتر باشد و برای بسیاری در مسیر طوفان بریل، بدتر است. وقتی در یک چشم انداز مناسب قرار داده شود، تمیز کردن آن فقط کمی مشکل است.
پدر و مادرم می آمدند تا پدرم بتواند کمی آب درمانی برای زانوی خود در استخر انجام دهد و مادرم بتواند شناور شود، بنابراین من روی بریدن شاخه های اطراف استخر و تمیز کردن برگ ها و شاخه های داخل آب کار کردم.
من با هرس و چنگک هر چه می توانستم به دست آوردم، استخر را از بین بردم و چند بار جاروبرقی استخر را زدم.
بقیه باید منتظر تقویت شوند.
من کمی نگران بوته های له شده ام بودم و امیدوار بودم که بتوانیم وزن آنها را زودتر از بین ببریم تا آنها شانس بیشتری برای برگشتن داشته باشند.
ما دقیقاً نمیدانستیم که همسایهمان چه زمانی برای کمک میآید (او یک پیمانکار است و ابزار و تجهیزات مناسب برای این نوع کار را دارد)، اما جف تصمیم گرفت که میتوانیم شروع کنیم و با یک اره برقی کوچک برقی با آنچه میتوانیم مقابله کنیم. جف برید و من و پسرها شاخهها را به حاشیه بردیم و تکههای کوچکتری را جمع کردیم تا در چرخ دستی حرکت کنیم.
پدر و مادرم بعد از شنا و ورزش پشت میز پاسیو نشستند و نمایش را تماشا کردند. آنها گفتند که پاکسازی خانواده به طرز شگفت انگیزی سرگرم کننده بود. همانطور که تکه های بریده شده تنه بیشتر در بوته پروانه و هولی ژاپنی می افتادند، من روی هر شاخه ترک خورده می پیچیدم. یکی از تکه های بریده شده را برداشتم و به مادرم گفتم: “این کمی دلخراش است.” میدانستم که در مقایسه با آنچه که بسیاری از مردم با آن سر و کار دارند، کوچک است، اما هنوز هم اشکالی ندارد که لحظهای وقت بگذاریم تا آسیبی را که به منطقهای وارد شده است که بهار و تابستان امسال روی آن سخت کار کردهایم اذعان کنیم. من قصد داشتم بوته پروانه را از بین ببرم، اما زمانی که شوکران در حال مرگ را تابستان گذشته برداشتیم و فضای بیشتری برای کشش و نور گرفتن داشت، سالمتر به نظر میرسید و تصمیم گرفتم که نگهدارنده باشد. من عاشق شکوفههای بنفش تیرهای بودم که پشت بوتههای هالی را زیر نظر میگرفتم و به آن علاقه داشتم، اما واضح بود که بوتههای پروانه بار اصلی پاییز را متحمل شدند. در عین حال، میدانستم که بوتههای پروانه به سرعت رشد میکنند و دوباره برمیگردند. بهار آینده، احتمالاً حتی متوجه آسیب آن نخواهیم شد. بازیابی بوته های هالی کمی کندتر بود، اما هنوز تعیین میزان خسارت سخت بود.
دو تا از هیدرانسی های فانتوم کوچکی که در بهار کاشتم زیر شاخه ها سنجاق شده بودند. یکی توسط شاخه ای که بیش از 12 اینچ در زمین جاسازی شده بود، به چوب زده شد. همسایه ما با وسایل خود و چند دست اضافی برای کمک آمد و ما توانستیم کارهای کوتاهی از بقیه انجام دهیم. او همچنین تمام برس را دور میکشد زیرا وسایل نقلیه لازم برای انجام این کار را دارد.
هنگامی که شاخه ریخته شده از بین رفت، جمع کردن برگ ها و شاخه های کوچک را تمام کردیم، شاخه های شکسته را از بوته پروانه، هولی ژاپنی و ادریسی هرس کردم. از قبل بهتر به نظر می رسید.
آنچه از دو گل هندی له شده باقی مانده بود گذاشتم و مقداری آب به آنها دادم. من امیدوارم که آنها دوباره بازگردند، اما آنها 12 دلار کوچک از Home Depot بودند، بنابراین اگر مجبور به تعویض آنها شوم وحشتناک نخواهد بود.
شاخه درست در وسط بوته پروانه افتاد و بیشتر بزرگترین شاخه ها را شکست و یکی را خم کرد تا تقریباً با زمین تماس پیدا کرد. جف یک بند جغجغه دور آن قرار داد به این امید که به بهبود شاخه کمک کند. من باید کمی بیشتر هرس کنم و مقداری مالچ جایگزین کنم، اما فکر می کنم خوب شود.
به نظر شرم آور است که ما فقط یک حصار کاملاً جدید نصب کردیم تا شاخه ای روی آن بیفتد، اما در واقع یک چیز خوش شانس بود. آن شاخه حصار قدیمی را از بین می برد. 2×4 جدید در واقع بخش عمده ای از وزن را به خود اختصاص داد و احتمالاً بوته های هالی بالغ را که جایگزینی آنها بسیار سخت تر از چند حصار حصاری است، نجات داد. من حتی چند مورد اضافی را برای هر موردی نگه داشتم. ما باید چیزها را در چند جا تقویت کنیم، اما همه چیز به خوبی پیش رفت.
حصار همسایه ما که حتی دو سال از عمرش هم نمی گذرد، خیلی خوب عمل کرد. چند بخش خم شده است اما همچنان یک حصار کاربردی است.
وقتی امروز صبح از حیاط خلوت بیرون رفتم، فقط سرنخ های کمی وجود داشت که شاخه ای سقوط کرده است و من واقعاً از تمیز کردن و آنچه در امان مانده بود راضی بودم.
من به شما خواهم گفت، هر چند، من نان تست بودم. بعد از یک پیاده روی 3 مایلی، تمیز کردن استخر (کاهش شاخه ها می تواند یک تمرین بازویی باشد)، کشیدن شاخه ها، چنگ زدن و هرس کردن، بیش از 18000 پله را روی گام شمار بالا آورده بودم و خسته شده بودم. و، من یک پست وبلاگ را انجام ندادم.
اما، گاهی اوقات برنامه ها تغییر می کنند.
منبع: https://missmustardseed.com/when-plans-change/