دو مصاحبه با شلی آرمیستد
انتشار: فروردین 17، 1403
بروزرسانی: 03 تیر 1404

دو مصاحبه با شلی آرمیستد


شلی در خانه

خانه برای شما چه معنایی دارد؟

با گذر از مراحل مختلف مادری، تعریف خانه برای من تغییر کرده است. وقتی پسرها کوچک بودند و هفته های طولانی کار می کردم، جایی بود که به آنجا برگشتم و از من استقبال کردند. در حال حاضر، من شاهد اتفاقات معکوس هستم. وقتی پسرانم برای دیدن پدرشان دور شده اند، و در خانه راه می روند، چندین غذا را می خورند که همیشه در سفر برگشت پذیرایشان است، و سپس ساعت ها می خوابند – این احساس، به عنوان یک مادر، گرم ترین احساس است. از خانه خنده هایشان، متلک هایشان، خزیدن در رختخوابم تا از روزشان برایم داستان بگویند. از آنجایی که امسال به یک آشیانه خالی تبدیل شدم، این چیزی است که عمیقاً برای خانه ام آرزو دارم.

جای خالی را پر کنید: خانه شما باید ....

استقبال کردن. فضایی که در آن دوستان خوب به اندازه کافی احساس راحتی می کنند تا به خودشان کمک کنند تا غذا روی اجاق گاز شما تهیه کنند، در شستن وسایل کمک کنند، بازی های رومیزی انجام دهند و روی مبل چرت بزنند. مهمان نوازی لایه های زیادی دارد. اگر جایی فرود بیاید که مهمانان کاملاً احساس راحتی کنند و کاملاً خودشان باشند، این تعریف برای من خوشامدگویی است. این در مورد این است که شما چه احساسی در مردم ایجاد می کنید. متکی به دارایی های مادی نیست.

از خانه دوران کودکی خود بگویید. چه چیزی را بیشتر به خاطر دارید؟

من به اندازه کافی خوش شانس بودم که در همان خانه در سامرست وست، کیپ تاون بزرگ شدم تا اینکه در 23 سالگی آفریقای جنوبی را ترک کردم. پدر و مادرم سخت تلاش کردند تا خانه ای زیبا برای ما بسازند. ساعت های زیادی در استخر شنای ما سپری شد، استخری که به عنوان یک استخر پارویی پلاستیکی در حیاطی با علف های کوچک و بدون درخت و گیاه شروع می شد، تا باغی سرسبز با استخری زیبا که ساعت ها از روزم را در آن می گذراندم. شنا هنوز هم مورد علاقه من است. دوستان بعد از مدرسه می آمدند و ما روی شناورها دراز می کشیدیم و همه رازهایمان را با هم در میان می گذاشتیم. من عاشق منظره والدینم در یک غروب گرم تابستانی بعد از کار بودم، شنا کردن بالا و پایین و رسیدن به روزشان با یک آبجو روی پله های استخر. ما همچنین این پنجره های چوبی کشویی عالی را در آشپزخانه روی پاسیو کف سنگی و یک اجاق هیزمی داشتیم. بوی تنور هیزمی که از تراس پوشیده از درخت انگور به سمت آب آبی می نگرد. آشپزخانه، این پاسیو و استخر ما قلب خانه ما بود.

خانه مورد علاقه شما که تا به حال در آن زندگی کرده اید چه بوده است و چرا؟

من کلبه براونز در کیلمرزدون، سامرست را دوست داشتم. هنوز جایی است که وقتی به خانواده مان فکر می کنم بیشتر احساس می کنم. زمانی که یوسف 6 ماهه بود به آنجا نقل مکان کردیم. اسحاق در آنجا متولد شد و این خانه واقعاً جادویی در یک قطعه زمین زیبا بود. این بخشی از یک مزرعه 600 هکتاری بود، با یک چوب بین ما و جایی که در خانه بابینگتون کار می کردیم.

بهترین قسمت در خانه بودن چیست؟

وعده های غذایی طولانی با همسایگان خود در عرشه عمومی ما. همه ما بسیار آهسته حرکت می کنیم، بنابراین ناهار می تواند از ساعت 2 بعدازظهر شروع شود و در ساعت 7 بعد از ظهر با پیاده روی در جایی در وسط به پایان برسد.

ایده شما از خانه در طول سال ها چگونه تکامل یافته است؟

قبلاً احساس می کرد روی زیبایی شناسی و قرارگیری اشیا متمرکز شده بود. اکنون، ذاتاً مانند مجموعه ای از خاطرات احساس می شود. هر قسمت از مبلمان با ما سفر کرده و به آن اضافه شده است. همانطور که هنر و عکس های پسران در زمان بزرگ شدن آنها نیز همینطور است. احساس می کند مجموعه ای از همه ما و آنچه دوست داریم.

5 مورد از چیزهایی که باید در خانه خود داشته باشید چیست؟

یک قابلمه چدنی که روی اجاق گاز یا در آتش کار می کند و به اندازه کافی برای سرو در وسط میز زیبا است، روغن زیتون عالی، نمک دریایی مالدون، وان حمام، و ملافه خوب.

روز ایده آل خود را در خانه توصیف کنید:

قبل از پسرها ساعت 5 صبح از خواب بیدار شوید تا با آلفی آرمیستد، توله سگ ما، در کنار ساحل قدم بزنید. برای یک هفته دسته جمعی بپزید، یک قابلمه بزرگ از چیزی گرم برای روز (دنده های کوتاه، مرغ سوخاری) درست کنید. من خانه را تمیز می کنم و لباس ها را می شوییم. با پسرها صبحانه بخورید، به بازار کشاورزان برای سالاد و میوه بروید، تعداد زیادی قالیچه و بالش روی شن ها بچینید، دوستان را کنار هم بگذارید، و تا بعد از غروب خورشید و طلوع ماه، بین غذا خوردن و گپ زدن متناوب باشید. ترجیحاً با آتش در ساحل برای پایان دادن به روز، و سپس به خواب عمیق. این یک روز کامل با تلاش کافی برای ایجاد احساس خوب و دوستی و طبیعت کافی برای تکمیل آن است. من آشپزی، نظافت و اتو کردن را بسیار درمانی می دانم. اگر زمانی خلاقانه گیر کرده باشم، بهار خانه ام را تمیز می کنم.

مکان مورد علاقه شما در خانه شما چیست؟

هر تکه آفتابی با یک کوسن برای سرم و یک کتاب جایی است که من در نهایت چرت می زنم—گاهی در کف اتاق خوابم، کف اتاق خواب جوزف، عرشه خانه ما، یا ساحل زیر خانه ما.

چه چیزی به شما کمک می کند تا به تعادل کار و زندگی دست یابید؟

چه چیزهایی به شما کمک می کند تا از یک روز کاری به خانه نشینی تبدیل شوید؟ بستگی داره کجا باشم در مالیبو، پا در اقیانوس و حداقل شش بازی سودوکو در حمام است. من فقط آب گرم را پر می کنم. در منهتن، این یک Negroni است و سپس با یک بطری شراب عالی به رستوران مورد علاقه من پیاده روی می کنم.

آیا تغییرات اخیر در خانه خود ایجاد کرده اید؟

من مبل و صندلی هایم را با مخمل سبز زیتونی و چرم ویسکی رنگ می کنم. زمانی که بخواهم فضا را تغییر دهم، اتاق ها را با رنگ های مختلف رنگ می کنم یا مبلمان را دوباره روکش می کنم.

اگر می توانستید خانه دومی در هر کجای دنیا داشته باشید، آن کجا بود؟

من خوش شانس هستم که خانه کوچکی در دهکده شرقی منهتن دارم. با این حال، رویای فعلی من میلرتون، نیویورک است. من و زیلو در این مرحله رابطه قوی داریم.


منبع: https://sssedit.com/two-interviews-with-shelley-armistead/